جدول جو
جدول جو

معنی مرسه واش - جستجوی لغت در جدول جو

مرسه واش
علفی شبیه قصیل و خوراک دام
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ / تُ رُ شَ / شِ)
به لغت تنکابن حماض است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ترشه و حماض شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ / دِ)
چون مرده. مانند مرده. ساکت و ساکن. خموش. و بی حرکت:
خمش کن مرده وار ای دل ازیرا
به هستی متهم ما زین زبانیم.
مولوی
لغت نامه دهخدا
مانندمرده همچون میت: خمش کن مرده وار ای دل، ازیرا بهستی متهم مازین زبانیم. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی علف که در مزارع روید
فرهنگ گویش مازندرانی
علف تازه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی